راه رسیدن به مهربانی، ورزیدن آن است.
آرتین عزیزم سلام،
"این روزا از پس سختیها و محنتهای دنیا و درگیریهای کاری وقتی به خانه بر میگردم، سلام گرم مادرت و پیرو آن برق نگاهت و لبخند ساده و فارغ از توقع تو مرهم خستگی من می شه."
وقتی از راه میرسم، وقتی تو از خواب پا میشی، مخصوصاً زمانی که با صدایی از خواب میپپری... و حتی وقتی از دل دردی یا هرچیز دیگه ای ناراحتی و ناله می کنی... منو که بالای سر خودت میبینی شروع می کنی به خندیدن ... و با صداهایی که فقط خودتو خدای خودت معنی اونا رو می فهمین با من حرف می زنی...
بله عزیزم، وقتی تو در هر حالتی که هستی . . . با دیدن من لبخند می زنی، اون موقع هست که همه گرفتاریام یادم میره و مهربونی خدا رو از وجود تو فرشته کوچولو احساس می کنم...
خوب که فکر می کنم میبینم وقتی تو برای من که کار زیادی برات نکردم اینجوری می خندی و مهربونی، پس برای مامانی که همه زندگیشو وقف تو می کنه و صبح تا شب و شب تا صبح مثل پروانه دور گلی چون تو میگرده چی کار میکنی... حتماً وقتی من خونه نیستم برای مامانی پشتک وارو می زنی . . . بیخود نیست که مامانی همش از خنده هات و تکون تکون خوردنات و دست وپا زدنت تعریف می کنه. . .
امیدوارم الآنم که بزرگ شدی و داری این دلنوشته های ما رو می خونی کاملاً خندان باشی و نه تنها به ما بلکه با قلبی آکنده از احساسهای زیبا به همه انسانهایی که باهاشون در ارتباطی لبخند بزنی و به اونا محبت کنی و درس مهربونی بدی........
بله، این یک نصیحت پدرانه است: "راه رسیدن به مهربانی، ورزیدن آن است."