ده ماهت کامل شد عزیزدلم
آرتین شیطونم سلام
مامانی ببخشید آپ کردن وبت دیر شد ، تقصیر خودته از بس شیطونی و مامان باید بیست و چهارساعته حواسش به شما باشه. این دیر به دیر آپ کردن ها هم پیامدهایی مثله فراموش کردن بعضی اتفاقات رو هم همراه خودش میاره مثلا من الان خیلی چیزها را یادم رفته و همش به خاطر وجود پسری شیطون و بلاچه مثله آرتینه
دقیق که بخوام بگم امروز چهار روزی میشه که از مسافرتمون به رامسر برگشتیم، همون شبی که برگشتیم میخواستم بیام برات بنویسم ولی از بس خسته بودم نمی دونم چطوری خوابیدم ، وای که تو چقدر شیطونی کردی تو ماشین . یه باری هم گریه منو درآوردی بگذریم. اگر دختر بودی شاید برات تعریف میکردم که چرا ولی حقیقتش چون بعدا که بزرگ شدی و این پست رو خوندی و فهمیدی علتش چی بوده، ممکنه خجالت بکشم
تو این سفر شش نفر بودیم ( آرتین و بابا و مامان) و دوست آرتین (رسپینا و بابا و مامان). بله بالاخره سفرمون با دوست جونت برقرار شد پسرم. سفر خیلی خوبی بود و من هم تجربه کسب کردم که از این به بعد چگونه با شما برخورد نمایم هنگام سفر البته در ماشین
از تله کابین رامسر بگم که فوق العاده بود ، من بار اولم بود که سوار میشدم . وای که چقدر وحشتناک بود من به شخصه کلی ترسیده بودم مخصوصا وقتیی که بابا و مریم جون همش میخواستن کابین رو تکون بدن، تصور اینکه داری از وسط کوها به صورت عمودی بالا میری و وقتی پایین رو نگاه میکنی دریا و جنگل زیر پاته خیلی وحشت کردم و خیلی هم منظره زیبایی داشت یعنی از نظر من یه بهشت بود. یه روزی هم رفتیم دریا ولی تو آب نرفتیم البته من پاهای شما رو گذاشتم تو آب ولی از اون جانوارهای موذی که اومدن روی پاهات ترسیدی و گریه کردی و بعدش هروقت که میخواستم بزارمت تو آب باز گریه میکردی ، یعنی ترسیدی ترسوخان. خداروشکر آب و هوا هم عالی بود. خلاصه اینکه سفر خوبی داشتیم . در ضمن تا یادم نرفته بگم روز نهم مهر که ورود شما به یازده ماهگیت بود ما رامسر بودیم.
امروز هم رفتیم پیش دکترت و آقا پسر شجاعم واکسن آنفولانزا زد و اصلا و ابدا گریه نکرد و فقط داشت به سرنگی که وارد دستش میشد نگاه میکرد و طبق معمول دکترت ازت تعریف کرد که پسر خوبی هستی و گریه نمیکنی . دکترت گفت چون شما هنوز کوچیک هستی باید واکسنش رو در دو نوبت زد که نوبت بعدی به ماه دیگه موکول شد و امیدوارم اونموقع هم مثله امروز پسر خوبی باشی عشقم.
عکسای مربوط به رامسر رو هم میزارم تو ادامه مطلب