سیزده ماهگی آرتین کوچولو
سلام عشق مامان
سیزده ماهگیت مبارک باشه آرتین نازم. یکسال و یکماهههههه شدی شیطونکم. خیلی برام زود بود بیام بنویسم یکسال و یکماه. وای که چقدر زود گذشت، دیگه بزرگ شدی و رفتی قاطیه مرغا
آرتینم به خاطر ماه محرم ما نتونستیم برات جشن درست و حسابی بگیریم ولی بجاش یه تولد کوچولوی خانوادگی برگزار کردیم تا اولین سال زمینی شدنت رو دور هم باشیم. ایشالله زنده باشی تا تولد سالهای دیگری از عمرت رو باشکوه تر جشن بگیریم.
الهی قربونت برم که تو این ماه حسابی اذیت شدی. اونم به خاطر یه ویروسه لعنتی که امیدوارم دیگه هیچوقت سروکلش پیدا نشه. حدود دوهفته پیش بود که یه روز از خواب بیدار شدی احساس کردم بدنت داغتر از همیشه هست، بعد از یه حموم کوچولو خوابیدی، وقتی خواب بودی دیدم داری تو خواب ناله میکنی همینطوری که بالاسرت نشسته بودم چشمات رو باز کردی و شروع کردی دس دسی به ثانیه نکشید گلاب به روت روم به دیفال یه عالممممممممه بالا آوردی... این شد شروع مریضی تو. بدون هیچ مقدمه ای یا علائمی. اینقدر این حالت ادامه پیدا کرد تا طبق نظر دکترت مجبور شدیم بستریت کنیم یکی از سخت ترین روزهای عمرم بود اون روز. اینکه داشتم جیغ و گریه های معصومانت رو فقط نگاه میکردم تا دکترا بتونن رگت رو پیدا کنن و سرم بهت وصل کنن و از دست من هیچکاری ساخته نبود بدترین لحظه زندگیم بود. چهارجای پاتو سوراخ سوراخ کردن تا رگتو پیدا کنن ولی نتونستن تا آخرشم به هزار بدبختی تو دستت سرم وصل کردن اونم با وجود بستن یه آتله سفت و محکم که کلی اذیتت کرد. یادآوری خاطره اون روز برام خیلی سخته و نمیتونم به طور کامل برات توضیح بدم فقط اینو بگم که از شب تا صبح تو کلینیک بستری بودی تا مقدار آبی که از بدنت با استفراغ های مدوامی که داشتی خارج شده بود با سرم جایگزین بشه. یک هفته ای هم تب داشتی حتی یک شب به سی و نه و نیم هم رسید و اصلا با هیچ قرص و دارویی تبت پایین نمی یومد و فقط تونستیم با حوله خیس که مدام روی شکم و سینه ات میکشیدیم تبت رو کنترل کنیم. خلاصه اینکه از خدا میخوام نه تنها پسر کوچولوی ما بلکه همه نی نی کوچولوهای دیگه هیچوقت مریض نشن. همه روزها ، ماهها و سالهای خدا قشنگن ولی خدایا من این ماهی رو که گذشت اصلا دوست ندارم دیگه تکرارش نکن...
کارها و خلاقیتهای آرتین خان توی این ماهی که گذشت:
سه روز مونده بود به تولدت که راه افتادی. حتی قبلش یک قدم هم میترسیدی برداری ولی یهویی یکی دومتری رو خودت رفتی.
یه شعره که تازگیها سرودی و مدام تکرار میکنی و خودتو باهاش تکون میدی: گاگین گا، گاگین گا (ریتمش مثله کارتون جیمبو)
به جاروبرقی و سشوار و شونه میگی گاگیا
مثله طوطی هرچیزی که بهت میگیم تکرار میکنی مخصوصا اگر اون کسی که بهت میگه بابا باشه چون انگاری باهاش کل کل داری
عاشق نیشگون گرفتن هستی اگر هم کسی رو که مورد حمله قراردادی خدایی نکرده کلمه "آی" از دهنش بشنوی بدتر میکنی و تا یه بلایی سر طرف نیاری ول کن نیستی
عزیزدلم خواهش میکنم دیگه هیچوقت مریض نشوووووو
دوستت دارم عشق من....
تو ادامه مطلب هم عکسای ماه گذشته رو میزارم
کاش این سرم رو به من وصل میکردن
خدایا دیگه آرتینم مریض نشه
اینجا موقعی هست که میخوای مرخص بشی و خداروشکر بهتر از قبل بودی
اولین بار که موهاتو کوتاه کردیم و کلی هم گریه کردی
اولین برف یکسالگی
آرتین قوی ترین مرد جهان