آرتین عزیزمآرتین عزیزم، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه سن داره
آراد عزيزمآراد عزيزم، تا این لحظه: 9 سال و 19 روز سن داره

مادرانه

دلبندم، بند بند دلت را به خدايى بسپار كه بيشتر از من هوايت را دارد....

دوسالگی پسرم و یک کادوی زیبا از بهشت برای آرتینم

روزی که به دنیا آمدی،من متولد شدم...   و از آن روز هم پسرم شدی و هم همه چیزم...   پسر آسمانی من، جهانم با تو شکرانه هایش بیشتر است و تو عاشقانه ترین باور خواب و بیدار منی...   گوشه دلم روز به روز را با نگاه رو به تکامل تو آغاز می کنم...   سپاس خدایی که گیلاس باغ بهشت را به من عطا کرد...   سایه خدای عشق بر قلبت مدام پسرم...         پسر پاییزی من تولدت مبارک       امروز برایم تکرار آن روز فراموش ناشدنی است...   روزی که   ...
9 آذر 1393

سیزده ماهگی آرتین کوچولو

  سلام عشق مامان   سیزده ماهگیت مبارک باشه آرتین نازم. یکسال و یکماهههههه شدی شیطونکم. خیلی برام زود بود بیام بنویسم یکسال و یکماه. وای که چقدر زود گذشت، دیگه بزرگ شدی و رفتی قاطیه مرغا   آرتینم به خاطر ماه محرم ما نتونستیم برات جشن درست و حسابی بگیریم ولی بجاش یه تولد کوچولوی خانوادگی برگزار کردیم تا اولین سال زمینی شدنت رو دور هم باشیم. ایشالله زنده باشی تا تولد سالهای دیگری از عمرت رو باشکوه تر جشن بگیریم. الهی قربونت برم که تو این ماه حسابی اذیت شدی. اونم به خاطر یه ویروسه لعنتی که امیدوارم دیگه هیچوقت سروکلش پیدا نشه. حدود دوهفته پیش بود که یه روز از خواب بیدار شدی احساس کردم بدنت داغتر ا...
9 دی 1392

پلک جهان می پرید، دلش گواهی می داد اتفاقی می افتد و ......

شاهزاده ی زیبای ما "" آرتین ""   ساله شد    یاد گرفتم بخندم و گریه كنم  سپس نشسته و بایستم  و حالا حتی می تونم راه برم اگه شما دست های كوچولوم رو بگیرید  هی دنیا من دارم یك ساله می شم       پارسال این موقع.... دیگه چیزی نمونده تا بیایی مثل دیوونه ها من بی قرارم تو میرسی, تو دستات پر عشقه دارم ثانیه ها رو میشمارم یه حسی تو وجودمه که میخوام به زیبایی تو خیره بمونم تو اغوشم بگیرمت عزیزم بگم عاشقتم با دل و جونم دوستت دارم دوستت دارم عزیزم  ببین دارم بهونه تورو میگیرم ب...
9 آذر 1392

وقتی مادر میشی

وقتی مادر میشی فارغ از همه کارهای دنیا یه آدم دیگه میشی… شبا تا صبح بیداری ولی روزها خسته نیستی… انگار خدا بهت قدرتی مضاعف داده بعد از نه ماه انتظار و حمل جنین به جای خستگی، پر انرژی و پرنشاطی… با هر خنده کودکت بال در میاری و تو ابرا پرواز میکنی… دیگه بوی بد مدفوع برات زننده نیست… نگران اینی که مبادا پای بچم بسوزه… وای چرا رنگ مدفوعش عوض شده؟ اگه بچت عطسه کنه دنیا رو سرت خراب میشه. وقتی کسی حتی عزیزترین کست به بچت کوچکترین غرولندی کنه دلگیر میشی و غصه دار… آخه اون که نمیدونه تو مادری مقدس ترین واژه بشریت… وقتی گردن میگیره، غلت م...
5 آذر 1392

لالایی من برای پسرم

لالا لالا ....   لالا لالا...گل پسته میاد بابات الان خسته روی لبهاش یه لبخنده توی دستاش دو تا بسته یکی آبه،یکی نونه یکی میوه،یکی دونه خدا یارش که اون هرشب با دست پر بیاد خونه   لالا لالا گل نسرین شده مامان دلش غمگین دله بابا چه بی تابه میره بالا میاد پایین داره روی لب مامان گل لبخند می کاره نمی تونه ببینه ما دلامون خار غم داره    لالا لالا گل شب بو بابا صحرا مامان آهو مامانت عکسش افتاده تو آب چشمه های اون بابا سینش چه سرسبزه ...
15 تير 1392

میوه ی دلم

چشمهایم را بسته بودم اما دستهایم رو به آسمان بود . به خیال خودم دعا میکردم. برای چیزی که سهم من نبود_ ویدعوا الإنسان بالشردعاءه‌بالخیر... _ خدایم مثل همیشه آرام و صبور مرا می نگریست. بی تابیم را که دید خنده اش گرفت از عقل ناقصم - وکان الإنسان عجولا _ اما چه می شد کرد خودش مرا ساخته بود.دوستم داشت. روی زمینش تا چشم کار می کرد آدمهای مثل من بود. نوبرش را که نیاورده بودم. خدایم لبخند زد. از خنده اش نور باریدن گرفت. فرشته قطره ای نور به بالش گرفت و روی زمین آمد. چشمهایم هنوز بسته بود . فرشته را ندیدم. دانه را توی دلم کاشت. .همچنان دعا می کردم .بی‌خبر که خدایم مثل همیشه سهم من را بیشتر از آنچه لیاقتم بود عطایم کرده . - یا ...
27 خرداد 1392

پدر

پــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدر   پدر که باشی به جرم پدر بودنت، حکم همیشه دویدن برایت میبرند بی اعتراض به حکم فقط میدوی ! و در تنهایی ات نفسی تازه میکنی ... پدر که باشی در بهشتی که زیر پای تو نیست بازهم دلهرهایت را مرور میکنی ... در هر چین و چروک صورتت یه قصه از زندگی خوابیده و در عمق نگاهت یه انتظار و چشم به راهی است بی پایان ...   ...
1 خرداد 1392

واسه تو

ღ•*•ღواسه تو ღ•*•ღ انقدر دوستت دارم که نگران خودمم اما باز جونمو میدم واسه با تو بودنم نه میشه بی تو بمونم نه می دونم که میمونی همه ی ترسم از اینه که یه روزی پیشم نمونی نگران لحظه هامم که منو بی تو نمی خوان نگران دستایی که تو نباشی خیلی تنهان انقدر دوستت دارم که نگران خودمم اما باز جونمو میدم واسه با تو بودنم   ...
31 ارديبهشت 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مادرانه می باشد