آرتین عزیزمآرتین عزیزم، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه سن داره
آراد عزيزمآراد عزيزم، تا این لحظه: 9 سال و 19 روز سن داره

مادرانه

دلبندم، بند بند دلت را به خدايى بسپار كه بيشتر از من هوايت را دارد....

آراد ده ماهه

آراد کوچولوی ته تغاری من شیطون کوچولو حسابی منو اذیت میکنی هااااا، دندون هم داری در میاری حسابی بی تاب هم هستی عروسکم. فعلا پنج تا دندون داری، دوتا بالا سه تا پایین. چهار دست پا هم نمیری خداروشکر چون همینجوری منو از کار و زندگی انداختی چ برسه به اینکه بخوای چهاردستو پا بشی، اما خودت بلدی بشینی و اگر میزی یا جایی باشه که بهش بتونی تکیه کنی میگیری و بلند میشی ، آرتین شش ماهه بود چهار دست و پا شد اما تو تنبلی کوچولوی من ، به جاش آرتین ترسو بود میترسید بلند بشه اما شما میز رو میگیری و بلند میشی . اصلا قوی هم نیستی تا کوچکترین ضربه ای میخوره بهت لباتو اینقدددددررررر خوشگل جمع میکنی و بغض میکنی که ما خوشمون میاد از اون حالت صورتت و ک...
25 دی 1394

ده ماهت کامل شد عزیزدلم

آرتین شیطونم سلام مامانی ببخشید آپ کردن وبت دیر شد ، تقصیر خودته از بس شیطونی و مامان باید بیست و چهارساعته حواسش به شما باشه. این دیر به دیر آپ کردن ها هم پیامدهایی مثله فراموش کردن بعضی اتفاقات رو هم همراه خودش میاره مثلا من الان خیلی چیزها را یادم رفته و همش به خاطر وجود پسری شیطون و بلاچه مثله آرتینه دقیق که بخوام بگم امروز چهار روزی میشه که از مسافرتمون به رامسر برگشتیم، همون شبی که برگشتیم میخواستم بیام برات بنویسم ولی از بس خسته بودم نمی دونم چطوری خوابیدم ، وای که تو چقدر شیطونی کردی تو ماشین . یه باری هم گریه منو درآوردی بگذریم. اگر دختر بودی شاید برات تعریف میکردم که چرا ولی حقیقتش چون بعدا که بزرگ شدی و این پست رو خون...
17 مهر 1392

نه ماهگیت مبارک آرتین نازم

عزیز  من , تو   هستی من  و دنیای  من                      لبخند توست  مرهم  تمام  شکوه های  من نگاه بی مثال توست همدم لحظه های من                    من به قربان چشمان تو,عزیز بی همتای من من در  سکوتی بس   عجیب ,  هنگامه  خوابیدنت محو تماشای توام,تو همه رویای من دستان من بی تاب گرفتن دستان توست           ...
16 مرداد 1392

هشت ماهگی

  ســــــــــلام به روی ماهــت، بزار اول یه ماچ خوشگل از اون لپای تپل مپلت بردارم یه وقت آرزو به دل نمونم.    آرتیــــنم هشت ماهگیت مبارک نــــــفــــسم.   هشت ماه گذشت با همه پستی و بلندی هاش با همه خوشی ها و سختی هاش، درسته که مامانو بعضی وقتها خسته کردی ولی یه لبخندت به همه خستگی ها می ارزه، خدا جون شکرت که آرتینم سر حال و سر زنده یواش یواش داره مرد میشه آره پسرم تو داری بزرگ میشی. الان دیگه خیلی خوب چهار دست و پا میری و اگر هم جایی مثله پای مامان رو تکیه گاهت کنی میتونی بلند شی، دیگه با تخت خوابمون بای بای کردیم و اومدیم تو حال جلوی تی وی میخوابیم خب با وجود وروجکی مثله ...
12 تير 1392

اولین ملاقات نی نی های آذر91 تو پارک مادران

روز 5 شنبه 23 خرداد 92 همراه مامانا و جوجه های ناز متولد آذر 91 که پنج نفرشون هم مثله شما 91/9/9 بدنیا اومده بودن قرار داشتیم تو پارک مادران. روز خیلی خیلی خوبی بود . پسرم عکسا دیر به دستم رسید وگرنه زودتر از اینا باید میزاشتمشون تو وبلاگت سمت راست بالا اون دوتایی که معلوم نیستن : آنیتا - سما سمت راست وسط : ارمیا (پسر) - امیر سام تپلی- رسپینا (دوست جونی آرتین) - آرتین بلاچه سمت راست پایین : وندا خوشگله (دختر) - آروشا ...
5 تير 1392

مسافرت بابا

مرد کوچولوی خونه ی من سلام یکی دوماهی میشد که بابا خبر داده بود برای یکسری از مسابقات فوتبالش قراره بره خارج از تهران ، تاریخش هم آخرای خرداد بود. بالاخره اون روز رسید و بابا با کلی چک و چونه زدن در مورد همراه شدن من و شما باهاش تنهایی عازم سفر شد (آخه مامانی من کلی دلیله منطقی داشتم که بابا راضی شد تنهامون بزاره وگرنه این بابای غیرتیه شما مگه میزاره یک لحظه بدون اون باشیم ) خلاصه بابا رفت ، اونم به مدت شش روز. اول فکر میکردم خب با وجود آرتین من اصلا متوجه نبود بابا نمیشم یا اگر هم بشم ، اینقدر آرتین منو درگیر کاراش کرده که فرصت دلتنگی پیدا نمیکنم، اما روزی که بابا رفت دله منم باهاش رفت. وای حتی تصورش هم نمیتونستم بکنم که اینقدر د...
5 تير 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مادرانه می باشد