نه ماهگیت مبارک آرتین نازم
عزیز من , تو هستی من و دنیای من
لبخند توست مرهم تمام شکوه های من
نگاه بی مثال توست همدم لحظه های من
من به قربان چشمان تو,عزیز بی همتای من
من در سکوتی بس عجیب , هنگامه
خوابیدنت محو تماشای توام,تو همه رویای من
دستان من بی تاب گرفتن دستان توست
من به قربان دستان کوچکت,آرامش شبهای من
در حضور گرم تو , در پناه نگاه مهربان تو
نیست در ضیافت غصه های روزگار,ردپای من
با تو لبریز از عشق بودن و نفس کشیدنم
با تو زمان خالی می شود از تمام بهانه های من
لبخند بی نظیر تو, پر زسادگی خالی از رنگ و
ریاست,لبخند توست شیرینی تمام باورهای من
با تو سرشار از شور و شوق بودنم
نگاه مهربان توست, رونق تمام نغمه های من
من به فدای هر دم نفس کشیدنت
جان و عمر من تویی , تو آرتین من
تو بگو به مادر عزیزکم,می شوی قهرمان قصه های من,
یا که سهمی ازعاشقانه های من
آرامشم نه ماهگیت مبارک عزیز من
تو بگو که می شوی سنگ صبور غصه های من
یادمه وقتی اومدی تو دلم گفتم خدایا کی این نه ماه تموم میشه حالا اون نه ماه تموم شده و نه ماه هم از اون موقع که اومدی تو بغلم گذشته و تو نه ماهه شدی همه کسم. نه جیغ نه داد نه فریاد فقط میگم نه ماهگیت مبارکککککک پسر شیطون مامی
آقا پسرم تو این نه ماه خیلی کارا یاد گرفته:
چهار دست و پا میره ، دیگه خودش میشینه و احتیاج نداره من بشونمش ، ماما - بابا - به عروسکش نی نی - نانا - میگم دادا یا آبجی میگه دادا - آب - مثله قرطی ها سق میزنه (یعنی زبونش رو میچسبونه به سقه دهنش و صدا در میاره ) تا یه بلندی مثله مبل و صندلی میبینه میره سمتش و میگیره و بلند میشه اگر بابا پیشش باشه پاشو میزاره رو زانوی بابا و میره رو مبل - به کنترل تی وی و موبایل علاقه وافری داره چون تا گیر میاره میکنه تو حلقش - میگم آرتین بای بای کن بای بای میکنه - میگم بابا رو بوس کن صورتشو میاره نزدیک صورته بابا بعد میخنده فکر کنم خجالت میکشه... خلاصه خیلی کارای دیگه ولی یادم نیست فعلن . تا یادم نرفته بگم هشت تا هم دندون داره پسرم.
چندتا عکس از تولد نه ماهگی آرتین میزارم که مریم جون مامان رسپینا زحمت کشید و اون روز ما سه تا رو دعوت کرد خونشون افطاری، البته تا سحر اونجا چتر بودیم
اینجا هم یه روز خوب بود که رفتیم فشم افطاری