آرتین عزیزمآرتین عزیزم، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 14 روز سن داره
آراد عزيزمآراد عزيزم، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه و 2 روز سن داره

مادرانه

دلبندم، بند بند دلت را به خدايى بسپار كه بيشتر از من هوايت را دارد....

هفته سی و پنجم 8 آبان

1391/8/8 19:28
نویسنده : mommy
312 بازدید
اشتراک گذاری

پسر دوست داشتنی من سلام

 

الهی قربونت برم که دلم برای وبلاگت کلی تنگ شده بود، آخه مامانی یخورده درگیر کارای شما بود پسرکم ببخش مامانی رو .

بالاخره ما وارد ماه نه شدیم پسرم ، دردای منم روز به روز جدیدتر و بیشتر میشه میدونم همشون طبیعیه و به قول دکترم دارم مامی میشم دیگه باید تحمل کنم اما با این حال وقتی به این فکر میکنم چند روزی بیشتر مهمونه دله من نیستی یخورده دلم میگیره ، میدونم دلم برای این روزها تنگ میشه ولی باید بیایی نمیشه که همیشه اون تو بمونی شازده کوچولو.

راستی گوگولی ،(یادم باشه در مورد گفتن کلمه گوگولی اون پایین یه چیزی برات بنویسم ) شما متاسفانه هنوز اسم نداری چون من و بابا تصمیم داریم روز عید غدیر اسم شما رو قطعی کنیم البته بگم کلی برات اسم انتخاب کرده بودیم که بیشترشون روز عید قربان از لیست کنار رفتن و حالا مونده فقط هفت تا اسم .

 

و اما در مورد کلمه گوگولی : بعضی وقتا فکر میکنم کاش میتونستم اسمت رو بزارم گوگولی چون خیلی خوردنیه ، اما فکر کن تو همیشه کوچولو که نمیمونی بالاخره واسه خودت مردی میشی بعد پیرمرد میشی اون موقع که دیگه حسابی پیر و سیبیلو شدی بازم بهت بگن آقا گوگولی به نظرم کلی خنده دار میشه

در مورد قصر کوچیکت بگم که کلی خوشگل شده البته بابای مهربونت خیلی زحمت کشیده برای ورود شاهزاده ی کوچیکش ، تا وقتی بدنیا اومد از قصرش لذت ببره . بعضی وقتا میرم تو اتاقت در کمدت رو بازم میکنم لباسات رو بو میکنم وای نمیدونی چقدر آرزو دارم تک تک لباسات رو تو تنت ببینم مامانی. حتی وقتی پستونک رو نگاه میکنم اون لحظه میاد جلوی چشمام که داری پستونک میخوری و منم دلم میخواد تو رو بخورم

عزیزم این روزا هوا کلی سرد شده منم که حسابــــــــی سرما خوردم تازه این سرما خوردگی تقصیر باباست که به من داده چون اول اون مریض شد همش بهش گفتم برو دکتر تا زودتر خوب بشی که من نگیرم ولی به حرفم گوش نکرد تا آخر سر منم گرفتم ، یه موقع غصه نخوری پسرم چون بابا فقط به حرف من گوش نمیده به حرف شما گوش میده هرکاری که ازش بخوای برات انجام میده ...... میدونم بابا وقتی این مطلب رو بخونه کلی حرصش میگیره نیشخند ولی باباجونش حقته حقته 

مامانی من تو این نه ماه اصلا وزن اضافه نکردم تازه لاغرتر از قبل هم شدم چون همه انرژیه من رو شما ازم گرفتی ، نوشه جونت گوشت بشه بچسبه به تنه تپلت ، ولی قول بده وقتی بدنیا اومدی پسر تپلی باشی عشقم.حسابی مراقبه خودت باش مامان ، تو بهشته کوچیکت برای همه دعا کن عزیزکم من و بابا رو هم یادت نره، خیلی خیلی دوست داریم

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان ثمین
8 آبان 91 17:06
سلام.امیدوارم که یک زایمان راحت و آرومی داشته باشی.ما رو خیلی دعا کن.


سلام ممنون دوست خوبم
مامان نوژا
28 آبان 91 7:53
سلام مامان آرتین کوچولو زیبا نوشتی همه مطالبتو خوندم.امیدوارم راحت زایمان کنی .تولد بابایی هم مبارک
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مادرانه می باشد