آرتین عزیزمآرتین عزیزم، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 14 روز سن داره
آراد عزيزمآراد عزيزم، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه و 2 روز سن داره

مادرانه

دلبندم، بند بند دلت را به خدايى بسپار كه بيشتر از من هوايت را دارد....

یازده ماهگیت مبارک آرتینم

1392/8/12 2:03
نویسنده : mommy
1,157 بازدید
اشتراک گذاری

  این روزها مدام یاد سال گذشته می افتم ، همش پیش خودم میگم پارسال این موقع چقدر منتظر اومدن آرتین بودم و هر روز نگرانتر از روز قبل. مخصوصا زمانی هایی که باید میرفتم مطب برای چکاپ. الان که فکر میکنم پیش خودم میگم چقدر الکی خودمو اذیت میکردم گاهی هم استرسم به مصطفی منتقل میشد. قبل از اینکه این وبلاگ رو درست کنم تصمیم داشتم یه وبلاگ درست کنم برای تو آرتینم و توی اولین پستش بنویسم که قبل از تو یه نی نی کوچولوی دیگه ای چند ماهی مهمونه دلم بود اما خب خواست خدا نبود و پیشمون نموند، تا بدونی تمام نگرانی ها و استرسهایی که داشتم از اون بابت بوده. ولی بعدا منصرف شدم و تصمیم گرفتم زمانی که یکسال از تولدت گذشت برات بنویسم و چون میدونم تو جشن تولدت فرصتی برای دل نوشته های گذشته نیست الان برات نوشتم .

داشتم میگفتم این روزهای ما پر شده از خاطره های سال گذشته که چطور به این سرعت گذشت و حالا این کوچولوی دوست داشتنیمون و صد البته شیطون، شده همه دارایی بابا و مامانش. وروجک شیطونم تولد یازده ماهگیت مبارک باشه.

کارهایی که آرتین تو این ماهی که گذشت یاد گرفته :

* خودت با تکیه به دستات بلند میشی وایمیستی ولی خیلی ترسووووووویی چون اصلا حاضر نیستی حتی یه قدم برداری

* هرچیزی که تو خونه گم میشه اول من و بابا میریم سراغ زیر مبل یا تخت چون یاد گرفتی که هرچیزی دم دستت باشه ببری بزاری اینجور جاها و قایمشون کنی

* دالی بازی رو یاد گرفتی و وقتی میگم آرتین دالی دفعه بعد خودت زودتر از من میگی داااااااااااالی

* کلاغ پر رو یاد گرفتی با این تفاوت که به جای کلاغ ما بهت میگم جوجو پر و تو سریع انگشت اشارت رو میزاری زمین

* یاد گرفتی صدات رو کلفت کنی و هی با اون صدای کلفت میگی یاااااااااگگگگیییییییی که نمیدونم ینی چی

* کنترل تی وی رو روبروی تی وی میگیری و گوشی موبایل رو وقتی بهت میدم میگم آرتین الو کن میزاری بغل گوشت البته به صورت برعکس و میگی اللللللللللللل و اگر بهت بگم آرتین موبایل مامان رو بده موبایل رو پیدا میکنی و میدیش به من

* قشنگترین کاری که میکنی اینه که اسمه خودت رو میگی آآآآآآآتـــــین ، عزیز رو همون عزیز میگی . امیر رو ممیر و وقتی پیشی می بینی میخوای بگی میو ولی میگی مـــــــــــی

شاید خیلی کارای دیگه ای باشه که تو این ماه یادگرفتی ولی متاسفانه من یادم نیست.

 

 یه عالمه عکس هم از سفری که به اردبیل و انزلی تو مهرماه داشتیم میزارم تو ادامه مطلب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

مریم مامی رَسپینا
12 آبان 92 15:27
11 ماهگیت مبارگ ارتین عزیزم خیلی روزهای خوبی بود خیلی خوش گذشت
امیر محمد
13 آبان 92 21:23
ننوشتین اگه بخوابیم بیدارمون میکنه



چقدر زود یه سال گذشت.....



ایشالله همیشه خوش بگذره






اره يادم رفت اميرجان

اشکان و پروانه
14 آبان 92 14:39
همیشه کنار هم خوش و سلامت باشین و شیرین کاریاشو ببینید و کیف کنید.


مرسی دوستای خوب
جیران بخشنده
14 آبان 92 15:35
قربونتون بشم نانازا
فریبا
14 آبان 92 18:39
خاله قربون اون شکل ماهت بره که این قده شیرین زبون شدی.. یه عالمه دلتنگتیم


خدانکنه فریباجون


سانی مامی شادیسا
18 آبان 92 17:13
11 ماهگی آرتین جون مبارک
افرین به این پسر زرنگ و شیطون.
چه خوب که اسمش رو یاد گرفته

عکسا هم خیلی قشنگه
همیشه به سفر عزیزم


ممنون عزيزم
مامان امیرناز
27 آبان 92 23:50
سلام چقدر بامزه شده فرشته اتون با اون گوشی ایشالا همیشه به سفر و شادی تولد همسری هم مبارک خوشحال میشم پیشمون بیاید
خاله سارا
29 آبان 92 15:28
دنیا رو ببین ! بچه بودیم درد دلها رو به ناله ای می گفتیم همه می فهمیدند؛ بزرگ شدیم درد دل رو به صد زبان می گیم... هیچ کس نمی فهمه بزرگ که شدیم بزرگ که نشدیم هیچ، دیگه همون بچه هم نیستیم ! ای کاش بزرگیمون هم با همون صفت های خوب و پاک بچگی ادامه می یافت ...
mommy
پاسخ
خيلي قشنگ بود
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مادرانه می باشد