آرتین عزیزمآرتین عزیزم، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 12 روز سن داره
آراد عزيزمآراد عزيزم، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه سن داره

مادرانه

دلبندم، بند بند دلت را به خدايى بسپار كه بيشتر از من هوايت را دارد....

هجده ماهگی فندقم

1393/3/24 23:46
نویسنده : mommy
760 بازدید
اشتراک گذاری

فندوق مامان هجده ماهگیت مبارک باشه

اول از همه از واکسن هجده ماهگی بگم که تو پست قبلی کلیییییییییییییی دلهره بابتش داشتم که خداروشکر خیلی خوببببببب تموم شد. دوتا آمپول داشتی که جفتش رو خانم دکترت تو دستت زد و یه قطره. یه کوچولو هم تب کردی. ی کم هم بابت دستت بی تاب بودی . خیلی خوشحالم این واکسنا هم تموم شد دیگه و رفت تا شش سالگی.

آرتین عزیزم شما پسر خیلی خیلی مهربونی هستی ، همیشه میایی و منو بابا رو بوس میکنی وقتی اینکار رو میکنی خیلی حس خوبی پیدا میکنم و میگم چقدر تو مهربونی عزیزدلم. تازگیها سرخوابت مامان و بابا رو اذیت میکنی . شب که میخواهیم بخوابیم خیلی شیطونی میکنی و تلاش میکنی که نخوابی اگر هم راضی بشی باید حتما بری از تو استخر یه ماشین برداری تا بخوابی ، مثله دخترا که عروسکشون رو بغل میکنن میخوابن تو هم ماشینت رو بغل میکنی و میخوابیبغل

حرف زدنت رو خیلی قشنگ ادا میکنی ، فعل و فاعل سرجاشه وقتی چیزی میخوای بگی.  بعضی وقتا ی چیزایی میگی که واقعا شاخ در میارم اولش یخورده فکر میکنم که ینی چی بعد.... مثلا ی بار داشتی به بابا هی میگفتی بابا باغچه آب بده ، بابا باغچه آب بده . این جمله رو وقتی گفتی که بابا میخواست نماز بخونه که یهو شما میایی و این جمله مدام تکرار میکنی اولش متوجه نمیشه بعد که میری سمت در تازه اونموقع میفهمه.

جمله هایی که تاحالا گفتی:

مامان بَه بَه باز کن

به عمو امیر گفتی "امیر فوتبال بازی کنیم"

بابا بریم بوت (توپ) برداریم

مامان بَسَنی (بستنی) بــــــــده . { بده رو خیلی بامزه میکشی }

مورچه که میبینی اول میگی : مورچه ســــــــلام بعد پاهاتو میزاری روش و میکشیش .تعجب

همش دستت رو میاری جلوی من یا بابا میگی : بابا دست بوس کن خندونک

شعر چشم چشم دو ابرو رو بهت یاد دادم ولی فقط یخوردش رو میگی : چش چش ابلو

رنگ آبی رو یاد گرفتی اگر چیزی که آبی باشه نشونت بدم بگم آرتین این چه رنگیه میگی آبــــــــی

ی بار داشتیم والیبال نگاه میکردیم هی داد میزدیم میگفتیم دودورودودو ایران بعد از چند وقت یه لوله دستت بود هی توش میگفتی دودودودودودو آخر شب هم بود میخواستیم بخوابیم بعد بابا گفت آرتین اونو بزار سرجاش بخوابیم یهو گفتی دودودو ایان (ایران) کلی بابت این قضیه خندیدیم . عروسکم خیلی خیلی ماشااله هزار ماشااله باهوشه.

خیلی چیزای دیگه هم میگی ولی من الان یادم نیست فقط اینو بگم که به نظر خودم و البته خیلی از دوستان و آشنایان خیلی زود حرف زدن رو یاد گرفتی.

ی اتفاق بدهم برای گوشیم به خاطر تو پسر شیطون افتاد که ناراحتم خیلی. دیگه نه وایبر دارم نه لاین نه میتونم شبا با گوشیم بازی کنم. تازه کلی شماره تلفن و ...

داشتم برای بابا یه اس ام اس فوری میدادم تو این فاصله هم،  شما هی میرفتی رو مبل وایمیستادی و بپر بپر میکردی خیلی از این حرکت میترسم ولی چون نمیخواستم دعوات کنم چیزی نگفتم و فقط عصبی شدم. موبایلم هم چند ماهی میشه که قاط زده بود و هنگ میکرد.  تو گیرو دارِ این اس ام اس و شیطونی شما موبایلم قاطی کرد منم چون خیلی عصبی شده بودم محکم موبایلم رو پرت کردم زمین مثله ی دخترخوب پشیمون شدم ولی دیگه دیر شدههههههههههههه کاریش نمیشه کرد فقط گوشیم روشنه و زنگ میخوره نه میشه جواب داد نه کاره دیگه ای میشه کرد. فکر کنم ضربه مغزی شده باید برم اعضاشو اهدا کنم..... اونم به خاطر توست ولی فدای یه تار موهای نازتتتتتتتتت

      

امشب بعد از اینکه خوابوندمت یاد نوزادیت افتادم. چقدر کوچولو بودی. اندازه ی عروسک.... چه زود گذشت......... خیلی دلم برای اون روزا تنگه ......... یاد اولین روزی که دیدمت.... اولین باری که بغلت کردم.... اولین خنده ات.... اولین بار که چرخیدی.... دستاتو تکیه گاه کردی و سرتو بالا گرفتی..... چهار دست و پا رفتی.... راه رفتن و تمرین کردی.... اولین کلمه رو گفتی........... وااااااااای چقدر اولینهای تو با من زیادن ........ چقدر زود گذشت...... دیگه اون روزا تکرار نمیشن ....... دلم برای اون روزا تنگ شده....... باورم نمیشه که به این زودی پسرکم داره بزرگ میشه...... آرتینم هر چی بهت نگاه میکنم سیر نمیشم..... با همه شیطنتهات وقتی میخوابی دلم میگیره...... دوست دارم بیدار باشی و آتیش بسوزونی..... امشب دلم بدجوری هوای اون روزا رو کرده..... دلم میخواد یه دل سیر گریه کنم..... دلم گرفته پسرم...... روزا دارن تند تند میگذرن و تو بزرگتر میشی.... باید قدر این روزا رو بدونم... قدر شیطونیهاتو..... قدر دست و پای کوچولوتو.... قدر بوسه هاتو...... قدر آغوشی که به روم باز میکنی...... قدر اینکه بهم نیاز داری.... قدر ثانیه به ثانیه این روزهارو.......... قول میدم از فردا روزی هزار بار ببوسمت و قد و قامت کوچولوتو برانداز کنم....... میخوام این روزهارو کامل بخاطرم بسپارم...... چون این روزها تکرار نمیشن و تو فردا بزرگتر از امروزی..... از فردا هرچقدر هم که شیطونی و اذیت کنی سرت داد نمیزنم و شکایت نمیکنم.... تمام شیطنتهاتو با جون و دل میپذیرم.... دیگه از اینکه غذاتو از توی دهنت بیرون بریزی ناراحت نمیشم..... از اینکه باهام لجبازی کنی..... عصبانی نمیشم. من باید بیشتر حوصله کنم تا توجه ات رو به کار دیگه ای جلب کنم...... قول میدم از فردا بیشتر باهم بازی کنیم تا حوصله ات سر نره....... از فردا من مادر دیگه ای میشم و به شیطنتهات جور دیگه ای نگاه میکنم.. چون......  مطمئنم روزی دلم برای همین شیطنتها هم تنگ میشود.....!!!!!

عزیزم عکسای هجده ماهگیت رو میزارم پست بعدی

دوست دارم آرتینبوس

پسندها (4)

نظرات (3)

امیر
3 تیر 93 3:18
چرا انقد شیطونی میکنی آرتین ؟ باید قول بدی یه گوشیه بهتر (iPhone 8) برای مامانت بخری.
mommy
پاسخ
نکنه تو میخوای 6 و 7 رو بخری که 8 انداختی گردن آرتین
مریم
14 تیر 93 1:55
18 ماهگیت مبارک ارتین جون ماشالا به تو پسر باهوش که حرف میزنی افرین پسر دوست داشتنی
mommy
پاسخ
مرسی دوسته عزیزممممم
امیر
16 تیر 93 1:18
نه تا اون موقع که بزرگشه اومده iPhone 8 اومده
mommy
پاسخ
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مادرانه می باشد