تولد نیم سالگی
پسر پاییز طلاییه من;
♫♫♫
ای جونم قدمات رو چشام بیا و مهمونم شو
گرمی خونم شو ببین پریشون دلم
بیا آرومم کن...
ای جونم میخوام عطر تنت بپیچه تو خونم
تو که نیستی یه سرگردون دیوونم
ای جونم بیا که داغونـــــــم...
ای جونم عمرم نفسم عشقم تویی همه کسم
آی که چه خوشحالم تو رو دارم ای جونم...
ای جونم دلیل بودنم عشقم مثله خون تو تنم
آی که چه خوشحالم تو رو دارم ای جونم...
♫♫♫
ای جونم خزونم بی تو ابر پر بارونم
بیا جونم بیا که قدر بودن تو میدونم
میدونی اگه بگی که میتونی
منو به هرچی میخوام می رسونی
تو که جونی...
بیا بگو که میمونی
ای جونم عمرم نفسم عشقم تویی همه کسم
♫♫♫
ای جونم من این حس قشنگ و به تو مدیونم می دونم تا دنیا باشه عاشق تو میمونم میدونم میمونم
...
شش ماه پیش خدا یه فرشته از آسمونش کم کرد گذاشت بغله من ، حالا اون فرشته شده دنیای من .
تولد نیم سالگیت مبارک باشه پسر قشنگم
اندر احوالات این شش ماه گذشته....
آرتین جونم حسابی شیطونی میکنی ، هرچی گیرت میاد میخوای بکنی تو دهنت، نگاهات هنوز متعجبانست و خیلی خوب به همه چیز دقت میکنی که نشون دهنه هوشه خوبته، وقتی دمر میشی چندتا پشتک واروی خوب میزنی و سینه خیز که بیشتر به صورت عقبی هست میری، چهار دست و پا هنوز نمیری ولی وقتی دمر میشی میخوای سینه خیز بری زانوهات رو بلند میکنی اما معلومه هنوز نمیدونی که میشه روی دستات تکیه کنی ، مثله سربازا حسابی کلاغ پر میکنی ( به قول بابا بپر بپر میکنی) ، چند بار تو گریه هات شنیدم گفتی مااااااااا نمیدونم میخواستی بگی مامان یا صدای... تو این شش ماه دو بار واکسن زدی که خدارو شکر هیچکدوم اذیتت نکرده امیدوارم واکسن شش ماهگیت هم اذییت نکنه (الهی آمین) دوبار سرما خوردی متاسفانه که یک بارش تب کردی دیگه خیلی خوب مامان و بابا رو میشناسی و غریبه گی هم میکنی بسلامتی (این مورد رو دوست دارم) ، از امروز هم میتونی غذا بخوری البته شما از دیروز شروع کردی فکر کنم پیشواز رفتی چون دیروز کلی دستمال کاغذی خوردی که من فقط تونستم مقداریش رو از دهنت بیارم بیرون شکمو خیلی دوست داشتنی هستی وقتی تو روروکت میشینی ، البته نشستن که نه چون مدام در هر حال دویدن هستی فکر کنم خیلی دوست داری زودتر راه بری . هنوز نمیتونی خودت بشینی ولی من چند بار نشوندمت که کمتر از یک دقیقه می افتی البته خودم میترسم این حالتی نگهت دارم چون ممکنه به کمرت آسیب برسه . تازگی ها هم وقتی میخوابی به پهلو میشی و کم کم سرت میره تو تشک اوایل میترسیدم که نکنه نتونی نفس بکشی ولی چندبار که صافت کردم دیدم بازم خودت رو به پهلو و سرت رو تو تشک کردی، فکر کنم اینطوری خوابیدن رو دوست داری.
خلاصه اینکه خیلی دوست داشتنی تر شدی آرتینم ، امیدوارم همیشه تنت سالم لبت خندون باشه مامان جونم .
آمادگی برای خوردن به به
اما انگاری به به در کار نیست
ناراحت شدی ....
وقت روروک سواری میکنی
معلومه که خیلی ذوق میکنی
وقتی خوابی ....