آرتین عزیزمآرتین عزیزم، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 14 روز سن داره
آراد عزيزمآراد عزيزم، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه و 2 روز سن داره

مادرانه

دلبندم، بند بند دلت را به خدايى بسپار كه بيشتر از من هوايت را دارد....

ناب ترین لحظه ها

1392/3/27 1:37
نویسنده : mommy
361 بازدید
اشتراک گذاری

سلامممممممممممممممم ماما جونم

پسر قشنگممممممم من اومدم با خبرای خیلی خیلی خوببببب ، خبرایی که همیشه منتظر شنیدنش بودم. بله بالاخره روز 25 خرداد وقتی که شما شش ماه و شانزده روزت بود اولین کلمه رو از لبای خوشگلت دادی بیرون و گفتی مـــــــــامـــــــــا.

چقدرم خوشگل میگی ، دوبار تو گریه هات شنیده بودیم البته به صورت نامفهوم ولی اینبار خیلی شاهکار کردی عشقم، شاخ دراوردمممم خیلی واضح گفتی ماما، انگاری دنیا رو بهم دادن ، چه حسه خوبیه وقتی برات ثابت میشه مادری و یکی تو را مادر صدا میزند.

خیلی جالبه که از اون روز تاحالا مدام میگی ماما و من ناخداگاه خندم میگیره ، نمیدونم حالا چرا خنده... انگار باورش سخته که تو پسر کوچولوی من میتونی منو صدا کنی ، وقتی هم که داری گریه میکنی و میگی ماما دستای کوچولوت رو هم به طرفم دراز میکنی یعنی بغلم کن. بابا هم وقتی شنید گفتی ماما خیلی خوشحال شد اونم خنده اومد رو لباش . تازه همش سعی میکرد تند تند کلمه بابا رو بگه تا اون رو هم صدا کنی که خوشبختانه بابا رو هم خیلی زود گفتی ، یعنی فرداش وقتی که داشتم میخوابوندمت خیلی سعی کردی تا کلمه " ب " رو بگی بعد سریع گفتی با  با . حالا دیگه ورد زبونت شده ماما و بابا ، چندباری پشت سرهم گفتی ماما بابا و من حسابی بالا پایین پریدم از خوشحالی .

وروجکم شما دیگه چهار دست و پا رو هم خیلی خوب میری و باید همش دنبالت دوید تا چیزی رو بهم نریزی ، بعضی وقتا که از چهار دست و پا رفتن خسته میشی سعی میکنی بشینی ولی نمیتونی ، فکر میکنم با توجه به پیشرفت خیلی خوبه حرکاتت نشستن رو هم خیلی زود یادبگیری .

چه ماه خوبی بود این خرداد، هم چهاردست و پا رفتن رو یاد گرفتی هم گفتی ماما و بابا و هم خداروشکر سر واکسن شش ماهگیت اصلا اذیت نشدی ، البته بگذریم از پروسه سخته دندون دراوردنت که کشته منو.

اینم برای پسر باهوشمماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

خاله سارا
31 خرداد 92 18:14
قوربونت برم من خاله
مریم
1 تیر 92 17:51
واقعا لحظه ی شیرینیه
سانی مامی شادیسا
1 تیر 92 20:56
مبارکهههههههههههه آفرین به این پسر زرنگ نانازی
خوش بحالت . شادیسا خانم که هنوز افتخار نداده به من بگه مامان!!!


عزیزمممم، سانی جون به موقعش اینقدر صدات میکنه که آخرش میگی بچه چقدر حرف میزنییییییییییییی
زهرامامانه ایلیا جون
5 تیر 92 2:49
سلام خانومی امدم تو وب گردی به وبت سر زدم خیلی از خوشبختی خانواده کوچیکتون خوشحال شدم همیشه شاد باشید


niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مادرانه می باشد