آرتین عزیزمآرتین عزیزم، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 13 روز سن داره
آراد عزيزمآراد عزيزم، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره

مادرانه

دلبندم، بند بند دلت را به خدايى بسپار كه بيشتر از من هوايت را دارد....

بعد از مدتها دوباره اومدم

1393/9/6 15:31
نویسنده : mommy
1,381 بازدید
اشتراک گذاری

پروردگارا...

نمی دانم معنی عشق چیست که همه در تب و تابش مینویسند و مینالند و می بالند، اما بگذار من یک عشق را معنی کنم که هرگز با هیچ عشقی قابل مقایسه نیست. خدایا کودک من ایمان من است دین من است بنیاد من است رویای من است امید من است روح من است زندگی من است آرامش من است هست و نیست من است. خدایا در یک کلام کودک من نفس من است نفسم را هرگز از من نگیر. خدایا قسمت می دهم به به بزرگی ات هرگز مادری را با فرزندانش امتحان نکن. بگیر تمام دارایی اش را سلامتی اش را همه چیز را بگیر ولی با کودکش او را آزمایش نکن

 

کلی عکس میزارم تو ادامه مطلب

آرتین عزیزم مامی رو ببخش اینقدر دیر وبلاگت رو آپ کردم دلیلش رو تو پست بعدی میزارم

پسرم تو این چند ماه که نتونستم بنویسم اینقدر تغییر کردی که نگو، اول اینکه از همون نوزده ماهگیت حرف زدنت خیلی خوب پیش رفت تا جایی که الان خیلی زیبا دو تا شعر رو حفظ کردی و میخونی . بعضی وقتا یه چیزایی میگی ما همینطوری می مونیم که این کلمات رو از کجا یاد گرفتی ، جمله بندیت عالیه و جمله های خیلی قشنگ میگی . امروز صبح داشتی سعی میکردی که صندلی رو از بین دو مبل رد کنی اما زورت نمیرسید بلندش کنی بعد از کلی کلنجار رفتن به بابا گفتی بیا اینو بلند کن من کمرم درد گرفت تعجب کلی خندیدیم از این حرفت. وقتی بابا از سرکار میاد در رو باز میکنی و خیلی قشنگ و شیرین میگی سلام بابی (بعضی وقتا به بابا میگی بابی) خوبستین حالت چطوره خسته نباشی ، باور کن حرف زدنت خیلی شیرینه . خیلی هم با ادب هستی اصلا به کسی تو نمیگی و میگی شما. یا اگر چیزی بخواهیم که برامون بیاری میاری و میگی بفرمایید . همیشه سر کوتاهی موهات کلی بساط داشتیم چون خیلی گریه میکردی و اصلا دوست نداشتی موهاتو بزنیم. مدتها بود موهات خیلی بلند شده بود ولی از ترس اینکه دوباره گریه و زاری نکنی نمیرفتیم موهاتو بزنیم تا اینکه یه شب بابا وقتی اومد خونه و موهاشو کوتاه کرده بود من گفتم وای بابا چه خوشگل شدی که بابا هم گفت آرتین میخوای شما هم بری موهاتو بزنی شبیه من بشی و شما گفتی بله. فرداش بردمت موهاتو بزنم وقتی نشستی رو صندلی به آرایشگرت گفتی موهامو بزن شبیه بابا مصطفی بشم وای هلاک شدم با این حرفت آخه چقدر فهمیده ای تو. یه بار هم من لباسمو داشتم عوض میکردم و یه لباسی پوشیدم که تاحالا شما ندیده بودی وقتی لباسمو عوض کردم و اومدم تو اتاق گفتی وای مامی چقدر خوشگل شدی.... اینجور مواقع که حرفای تازه و بانمک میزنی نمیتونم خودمو کنترل کنم اول یه بوس گنده بعد محکم میزنم در باسنت......خندونک آخه نمیدونی که چقدر بامزه حرف میزنی شیرینم.بوس

از روز سوم آبان هم دیگه شیر نخوردی یعنی به خاطر شرایطی که داشتم نتونستم بهت شیر بدم ، اما خداروشکر که بیست و سه ماه شیرت رو کامل خوردی و خیلی خوشحالم که همه سعی ام رو کردم و شیرخودم رو بهت دادم. 

مامی جونم به خاطر دیر آپ کردن وبلاگت خیلی چیزها از ذهنم رفته و یادم نمیاد فقط کلی عکس دارم که امیدوارم با گذاشتن اینها خاطراتش یادم بیاد و برات زیر هر عکس بنویسم.

 

 

سرزمین عجایب آرتین و سارینا

 

 

 

مرداد ماه نور و چمستان - اینقدر دریا رو دوست داری که وقتی هوا ابری میشد و نمیتونستی بری دریا بهت میگفتم آرتین دعا کن هوا آفتابی بشه تا بریم دریا - شما هم میگفتی خدایا هوا آفتابی بشه آرتین بره دریا آب بازی

 

 

آرتین و ماشین خوشگلش که بابا براش خریده

 

 

وقتی رونالدو شدی

 

 

ماه رمضون خونه رسپینا کوچولو

 

 

شهریور ماه- وقتی آرتین میخواد بزور ماشینش رو ببره عقب

 

 

اینجا به خاطر کهیری که کف پات میزد رفتیم تست حساسیت دادی و خیلی پسر خوبی هم بودی . خیلی روزای بدی بود،  شبا با گریه از خواب پا میشدی و کف پاهات رو میخاروندی. الهی بمیرم خیلی اذیت شدی

 

 

مهرماه کلارآباد

 

 

مهر ماه اینجا مشهد - لابی هتل جواد

 

 

آرتین و آوای خوشگل و خوشتیپ در حال شیطونی تو هتل

 

 

حرم امام رضا (ع) - آرتین بی نهایت آوا رو دوست داری

 

 

 

اینجا هم در حال شیشلیک خوردن هستی خیلی جالب بود برام فکر نمیکردم دوست داشته باشی چون من خیلی بدم میاد

 

 

خونه عزیز وقتی سقا شده بودی روز تاسوعا

 

 

پارک آب و آتش

 

 

 

پسندها (2)

نظرات (3)

مهدیه
9 آذر 93 11:05
سلام زهره جون تولد آرتین ناز نازی مبارک باشه ایشالا جشن تولد صد سالگیش بووووووووووووووووووووووس عکس سه تایی تون تو مشهد خیلی ناز بود عکس پسری تو لابی هتلم که محشر بود! کاش یکم نوش بیشتر بود! زیارت تون قبول دختر منم
mommy
پاسخ
مهدیه جون مرسی عزیزم دختر گلت رو ببوس
امیر
12 آذر 93 18:53
خوششششتیپ
مریم مامی رَسپینا
16 آذر 93 15:50
عکسهاتون خیلی خیلی قشنگ بودن زیارتتون قبول باشه همیشه به سفر
mommy
پاسخ
مرسی عزیزم ایشالله این بار باهم بریم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مادرانه می باشد