آرتین عزیزمآرتین عزیزم، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 12 روز سن داره
آراد عزيزمآراد عزيزم، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه سن داره

مادرانه

دلبندم، بند بند دلت را به خدايى بسپار كه بيشتر از من هوايت را دارد....

پانزده ماهگی پسرم

1392/12/9 9:09
نویسنده : mommy
3,217 بازدید
اشتراک گذاری

زندگی میکنم و برایش دلیل هم می آورم:

دوست داشتن تو...

احتیاجی به تسبیح نیست دستانت را که به من بدهی

با انگشتانت ذکر دوست داشتن میدهم...

 

مرا که متولد کرد؟ مادرم ؟ خدای احد واحد ؟ نه . نمیدانم. تنها چیزی که به یاد می آورم این است  که وقتی به دنیا آمدم که چشم های زیبای تو را ، لبهای کوچک تو را ، پاکی و بی آلایشی تو رادیدم . مرا تو به دنیا آوردی ...  و دنیایی  را به من بخشیدی که همه ی روزهایش ، روز درس گرفتن، روز جنگ برای زندگی ،  روز عشق ورزیدن بود. دیدن ذره ذره بزرگ شدن ات  هدیه با ارزش امید به فرداهای من است. عوض این دنیای بزرگ که تو به من هدیه دادی، من با شرمندگی بسیار  همه ی  تلاشم و حتی بیشتر از توانایی ام ، فقط صرف برآوردن نیازهای اولیه ات شد. اگر کمی و کاستی ماند، اگر در هر ماهگرد تولدت وقتی برایت مینویسم، مجبورم برایت بگویم "دوست داشتم روزهایت بهتر از این می بود"، دیگر از توانایی من برای ساختن روزهای بهتر برای تو خارج بود والا چشمان تو ، دست های تو، قلب مهربان تو، این 15 ماه تلاش برای تو، بهترین هدیه دنیا من است . آرتین عزیزم میخواهم بدانی "مرا تو به دنیا آوردی" ....

**پانزده ماهگیت مبارک عسلم**

 

 

 

پسر قشنگم سلام

 پسر مامان اینروزها اینقدر شیطون شدی که هرچی بگم کم گفتم ،  کارای خطرناک (البته از نظر من) هم زیاد انجام میدی ، مثلا همش دوست داری بری روی میز  یا مبل وایسی. من از این کارت خیلی میترسم چون یکی دوبار افتادی و خدا هم رحم کرد و اتفاق خاصی نیوفتاد  یا مثلا چندین بار دیدم  داری دوشاخه سیم رو میکنی تو برق منم همچین جیغی زدم که همه عالم از جاشون پریدن ولی تو انگار نه انگار به کارت ادامه دادی بعد اومدم دعوات کردم و تو هم گریه..... گریه

من هم یک مادرم. مادری که عاشق فرزند خودشه. مادری که حاضره از تمام خواسته های خودش بگذره برای آرامش و آینده فرزندش. من یک مادرم که شبهای زیادی بالای سر فرزندش بیدار بوده، من مادری هستم که یک عطسه کوچولو از پسرش کل دلشو میلرزونه، من یک مادرم که با وسواس خاصی رفتار و کارها و خوراک و ....بچه اش رو دنبال میکنه....من هم مادرم !!! هم یک انسان!!! گاهی خسته ام و کم حوصله. گاهی پرخاشگر میشم و عصبی، گاهی ناراحتم و نگران !خب...همه اینها که گفتم خصلتهای آدمیست. همیشه که شاد و پر انرژی نیستم. همیشه نمیتونم بخندم و پا به پای تو بازی کنم. آرتینم اگر بعضی وقتها سرت داد میزنم یا دعوات میکنم منو ببخش. خدا میدونه که حاضرم بدترین دردها رو تحمل کنم تا تو یک سوزن به دستت نخوره. پسرم اینو بدون که مامان عاشقته و از همه دنیا بیشتر دوستت داره. فقط بعضی وقتها "خیلی خسته ام همین...."

 

کارها و خلاقیتهای شیطونکم تو پانزده ماهگیش:

چشمک میزنه مژه

دستاشو جمع میکنه میزنه رو قلبش میگه "دیست دم" (دوستت دارم)

کف دستشو میزاره رو لبش و " بوس میفرسته "

بلندترین جمله ای که تونسته تا حالا بگه " آب آب آبازی(تاب تاب عباسی)

اگر کاری که باید بکنه نیاز به اجازه پدر یا مادرش باشه میگه " جه جه زه" (اجازه)

 

 

 

پسندها (2)

نظرات (6)

مریم مامی رَسپینا
13 اسفند 92 3:19
عزیز دلم 15 ماهگیت مبارک چقدر هم ناز شده با این لباس خوشگلاش
mommy
پاسخ
جشمای خوشگلت ناز میبینه دوستمممممم
مهدیه
17 اسفند 92 11:16
پس بابا جونت قهرمانه آرتین جون؟؟؟ هوررررراااااا ایشالا شما هم قهرمان بزرگی بشی برای ایران بووووووووووووووووووس
mommy
پاسخ
مرسی خاله جونم
سانی مامی شادیسا
19 اسفند 92 12:39
عزیزم خستگی و بی حوصلگی همیشه هست. اما تموم میشه مهم عشقت به پسرته که هرگز تموم نمیشه خوش باشید همیشه ورزشکاران ، دلاوران ، پیروززززززززززز باشید
mommy
پاسخ
مرسی دوسته خوبم
pI3pkP01W6qhcwUfr1JK0HPBGIWRVFSfDKjF0jwe69tFrmm5X3MyYsW_ZE0oEm6Z
24 اسفند 92 14:19
ماشالله به ارتین خان پسر خوشتیپ ما چه کارایی بلد شده انجام بده افرین پسر گل خاله جون خیلی مواظب باش شمام مثل امیرسام کارهای خطرناک می کنیا قوربونت برم
mommy
پاسخ
می بینی نهال جون چه کارای خطرناکی میکنن ایناااااااااااا، من که همش میگم امروزه که سکته کنم از دست کارای این ، بس که تنم رو میلرزونه
امیر
25 اسفند 92 1:40
mommy
پاسخ
علامه کوچولو
28 اسفند 92 15:28
سال و مال و فال و حال و اصل و نسل و بخت و تخت بادت اندر شهریاری برقرار و بر دوام سال خرم، فال نیکو، مال وافر، حال خوش، اصل ثابت، نسل باقی، تخت عالی، بخت رام ******** سال نو مبارک ********
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مادرانه می باشد