آرتین عزیزمآرتین عزیزم، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 1 روز سن داره
آراد عزيزمآراد عزيزم، تا این لحظه: 9 سال و 20 روز سن داره

مادرانه

دلبندم، بند بند دلت را به خدايى بسپار كه بيشتر از من هوايت را دارد....

نوروز 95

"بهار"   در آغوش آسمان، و از دستان "او" آغاز می شود،   در مسیر شما، در حوالی دلتان...   آری!   رو به سوی عشق، رو به سوی جان!   پر از هوای ناب رسیدن!   گویی؛   روح خالق در رگهای آن می جوشد...     و کنارش، من و مادرتان ...   عطر یه دسته گل نرگس تقدیم شما میکنیم...   لطفاً حسّش کنید ...   "آرتین و آراد عزیزمان، شکفتن دوباره، گوارای وجودتان، سال نو مبارک باد"   یکم فروردی...
1 فروردين 1395

آراد ده ماهه

آراد کوچولوی ته تغاری من شیطون کوچولو حسابی منو اذیت میکنی هااااا، دندون هم داری در میاری حسابی بی تاب هم هستی عروسکم. فعلا پنج تا دندون داری، دوتا بالا سه تا پایین. چهار دست پا هم نمیری خداروشکر چون همینجوری منو از کار و زندگی انداختی چ برسه به اینکه بخوای چهاردستو پا بشی، اما خودت بلدی بشینی و اگر میزی یا جایی باشه که بهش بتونی تکیه کنی میگیری و بلند میشی ، آرتین شش ماهه بود چهار دست و پا شد اما تو تنبلی کوچولوی من ، به جاش آرتین ترسو بود میترسید بلند بشه اما شما میز رو میگیری و بلند میشی . اصلا قوی هم نیستی تا کوچکترین ضربه ای میخوره بهت لباتو اینقدددددررررر خوشگل جمع میکنی و بغض میکنی که ما خوشمون میاد از اون حالت صورتت و ک...
25 دی 1394

آرتین پسر بزرگم

آرتین عشق اول منه پسر فوق العاده دوستداشتنی من، باهوش ، باادب و مهربون فقط کمی لجباز آرتین مامان کلی تغییر کردی ، فکر میکنم همش بخاطر وجود آراد هست. خودتم میدونی الان بزرگتری و خیلی مسائل رو درک میکنی مثلا روزای اول وقتی تازه آرادی بدنیا اومده بودد نمیخواستی آراد پیش من بخوابه یا شیر بخوره اصلا قبول نکردی من برای آراد کاری انجام بدم ، اما الان نه، خودت میایی به من میگی آراد خوابش میاد یا آراد گشنشه ، میدونی که اولویت اول با آراده . الهی قربونت برم من، میدونی که مجبوریم اولیت اول رو بدیم به آراد و اول کارای اون رو انجام بدیم. یکماهی میشه دیگه تو اتاقت تنها نمیخوابی باید اول بابی پیشت باشه تا خوابت ببره، برای اینه که کارتون کارخون...
25 دی 1394

تولد سه سالگی آرتین

این صفحه متعلق به توست   آرتین عزیزم سلام   امروز خورشید یه جوره دیگه ای داره نگاهت میکنه، یادش اومده که سه سال پیش وقتی داشته از پشت کوه میومده بیرون انقدر نور زمین زیاد بوده که نمی دونسته اون داره زمینو روشن میکنه یا این زمینِ که داره دنیا رو نورانی میکنه (آخه یه نوری داشته از سمت زمین چشماشو اذیت میکرده)، یواش یواش وقتی دستشو از روی صورتش بر میداره، به زوره عینک دودی و با کلی دردسر متوجه میشه که، بعععله ..... درست حدس زدی منشأ این نور یه پسر بچه خوشگل مامانیه که تازه پاشو گذاشته توو این دنیا... حالا بعد از سه سال خورشید با مرور خاطراتش لبخندی می زنه و بلن...
9 آذر 1394

تولد همسر عزيزم

تو امید روزهای نیامده ... تو مامن آرامش سخت ترین لحظه های زندگی ... تو حاصل یک جنجال عاشقانه ایی  تو همان کسی هستی که آرزویش را داشتم برف روی موهایت عشق در چشمانم   ❤️ من و تو ❤️ در کوچه باغ خلوت  این همه سکانس رویایی و من لب هایت را نبوسم ؟؟؟    💝💝💝همسر فوق العاده من تولدت مبارك💝💝💝 مصطفي عزيزم، بابت همه كم و كاستي هايي كه دارم منو ببخش. تو لايق بهترينا هستي عشق بي نظير من   ...
27 آبان 1394

دومين دندون آرادم نمايان شد

امروز94/7/29 ساعت 9 شب آراد رو پام خوابيده منم دارم تكونش ميدم يك لحظه ايست مساويست با بيدارباش، آرتينم هم كنارم دراز كشيده و خوابيده، جفتتون حسابي خسته هستين چون ظهر بردمتون حمام.  آرتين گوشته خيلي شيريني داري پسرم چون پشه حسابي نيشت زده خيلي صورتت بد شده ، حيف كه نميتونم عكس بزارم... ديشب موقع غذا خوردن آراد، متوجه شدم يك دندون ديگه كوچولوي نازم دراورده، مباركت باشه نفس مامي.❤️
29 مهر 1394

نيم سالگي آراد و اولين مرواريدش

امروز 94/7/25 ديشب خداروشكر هنوز ساعت يك نشده تونستم بخوابم، نماز صبح هم غذا نشد 🙏🏻،  ولي از همون ساعت يك ربع ب شش كه بيدار شدم هنوز نخوابيدم  بعد از نماز يخورده با موبايل ور رفتم ولي خيلي زود گذاشتمش كنار چون ميخواستم بخوابم اولش از سرما خوابم نبرد بعد لحاف تخت رو انداختم روم تا گرمم شد خوابم گرفت كه ي دفعه صداي آرتين رو شنيدم چشمام رو باز كردم ، بالاي سرم بود.  واي خوابممممم مياد ولي آرتين ديگه بيدار شده. ساعت هفت هست تازه،  آراد رو هم بيدار كرد😩  نميخواستم شنبه اول صبحي داد و بيداد كنم بخاطر همين ديگه پا شدم ولي خيلي خستم.  پوشك اراد رو عوض كردم اما گريه ميكنه گذاشتمش رو پام داره ميخوابه، از ...
25 مهر 1394

دو ماهگي آرادم

آراد كوچولوي قشنگم سلام عزيز دل مامان ، خيلي سخت ميتونم بيام تو وبلاگتون بنويسم ، چون حسابي درگير شما دوتا وروجك شدم. تازه درگير جابجايي هم هستيم، اميدوارم به مرداد ماه نرسيده همه چيز سرجاي خودش باشه. هيچ چيز به اندازه بهم ريختگي عصبي كننده نيست.  از اين دو ماهي كه گذشت بگم، اول اينكه يكماهت بود سرما خوردي اونم تقصير آرتين بود چون اول اون مريض شد و بعدش اينقد شما رو بوس ميكرد كه شما هم متاسفانه سرما خوردي، يكماه هم طول كشيد تا خوب شدي البته نه تب داشتي نه آبريزش بيني فقط گرفتگي بيني بود كه با قطره هم خوب نميشد، بخور سرد و گرم، حمام ، قطره ، فين گير، شير خودم هرچي دكتر گفت و به ذهن خودمون رسيد انجام داديم ولي تاثيري نداشت. فقط يك ن...
12 تير 1394
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مادرانه می باشد