آرتین عزیزمآرتین عزیزم، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 1 روز سن داره
آراد عزيزمآراد عزيزم، تا این لحظه: 9 سال و 20 روز سن داره

مادرانه

دلبندم، بند بند دلت را به خدايى بسپار كه بيشتر از من هوايت را دارد....

هجده ماهگی فندقم

فندوق مامان هجده ماهگیت مبارک باشه اول از همه از واکسن هجده ماهگی بگم که تو پست قبلی کلیییییییییییییی دلهره بابتش داشتم که خداروشکر خیلی خوببببببب تموم شد. دوتا آمپول داشتی که جفتش رو خانم دکترت تو دستت زد و یه قطره. یه کوچولو هم تب کردی. ی کم هم بابت دستت بی تاب بودی . خیلی خوشحالم این واکسنا هم تموم شد دیگه و رفت تا شش سالگی. آرتین عزیزم شما پسر خیلی خیلی مهربونی هستی ، همیشه میایی و منو بابا رو بوس میکنی وقتی اینکار رو میکنی خیلی حس خوبی پیدا میکنم و میگم چقدر تو مهربونی عزیزدلم. تازگیها سرخوابت مامان و بابا رو اذیت میکنی . شب که میخواهیم بخوابیم خیلی شیطونی میکنی و تلاش میکنی که نخوابی اگر هم راضی بشی باید حتما بری از...
24 خرداد 1393

هفده ماهگی آرتینم

می بوسمت میخندی وقتی که می خندی زندگی جاری می شود به چشمانم که خیره می شوی معصومیت نگاهت مرا تا آسمان می برد گریه که می کنی قلبم تکه تکه می شود عاشقانه می بوسمت چه شیرین می خندی می خوابی اما دلم برایت تنگ می شود واژه کم می آورم برای توصیفش عجب احساسی ست "احساس ناب مادری " همین که تو را دارم ، بهترین هدیه ی دنیا را دارم ،   دیگر در بین ستاره ها به دنبال درخشانترین ستاره نیستم ،   در میان گلها به دنبال زیباترین گل نیستم.   تو کهشکانی هستی از پرنورترین ستاره ها گلستانی هستی از زیباترین گلها سلام پسر گلم هفده ماهگیت مبارک باشه ...
13 ارديبهشت 1393

هشت تا دندون جدید

شانزده ماهگی و شانزده دندون هشت تا دندون آسیاب که قبلا داشتی ، چهار تا نیش و  چهار تا کرسی با هم دیگه تصمیم گرفتن بیان بیرون، البته الان چند ماهه که این دندونا نیش زده بودن ولی من منتظر بودم وقتی کاملا قد کشیدن و اومدن بیرون بیام تو وبلاگت بنویسم ، حالا حسابی دندون دار شدی عزیزکم. بابتش هم تاوان سختی پس دادی بی میلی به غذا ، بد خوابی و گریه های بد تو خواب ، بهانه گیری های مداوم ، سوختن پا و... امیدوارم هرچه زودتر دندونات بیان بیرون و خلاص بشیم از این پروسه واقعا واقعا سخت. ...
21 فروردين 1393

شانزده ماهگی

سلام عشق همیشگی من  شانزده ماهگی و عیدت مبارک باشه موش کوچولوی من، با تمام وجودم از خدا میخوام همیشه و همه روزای عمرت بهاری باشه پسر نازنینم. شروع سال جدید با همه سالهای دیگه واسه ما فرق داشت ، چون ما برعکس سالهای گذشته اینبار تو خونمون نبودیم و با دعوت دایی مهدیِ عزیزم امسال سال جدید رو تو رستوران گردان برج میلاد آغاز کردیم، از شیطونی های شما بگم که کل رستوران رو میخ خودت کرده بودی ینی از ساعت هفت تا ساعت دوازده شب که اونجا بودیم یک ریز بازی و شیطونی کردی، من و بابا هم مدام دنبال شما به اینور و اونور... یه چیز جالب و یه نیمچه اعتقادِ من مثله خیلی های دیگه این بود که ما برای تحویل سال دعوت بودیم، هفته اول عید...
15 فروردين 1393

عید نوروز 1393

           پسر عزیزم: نوروز پیام آور مهر است که ما را وا میدارد تنها به خاطر تو دوست داشتن را یاد بگیریم . . . تو در حالی این پند را می خوانی که سالها از دومین بهار زندگیت (بهار 1392) گذشته است... یادت باشد که زیبایی های کوچک را دوست بداری حتی اگر در میان زشتی های بزرگ باشند، یادت باشد که دیگران را دوست بداری آنگونه که هستند، نه آنگونه که می خواهی باشند، یادت باشد که خودت با خودت مهربان باشی، چرا که شخصی که با خود مهربان نیست نمی تواند با دیگران مهربان باشد... سال نو مبار ک . . . ...
29 اسفند 1392

پانزده ماهگی پسرم

زندگی میکنم و برایش دلیل هم می آورم: دوست داشتن تو... احتیاجی به تسبیح نیست دستانت را که به من بدهی با انگشتانت ذکر دوست داشتن میدهم...   مرا که متولد کرد؟  مادرم  ؟  خدای احد واحد  ؟ نه . نمیدانم. تنها چیزی که به یاد می آورم این است  که وقتی به دنیا آمدم که  چشم های زیبای تو   را ، لبهای کوچک تو  را ، پاکی و بی آلایشی تو رادیدم .  مرا تو به دنیا آوردی  ...  و دنیایی  را به من بخشیدی که همه ی روزهایش ، روز درس گرفتن، روز جنگ برای زندگی ،  روز عشق ورزیدن بود. دیدن ذره ذره بزرگ شدن ات  هدیه با ارزش امید به فرداهای م...
9 اسفند 1392

چهارده ماهگیت مبارک عسلم

لبخند تو، تمام تعادل شهر را بر هم میزند، تو بخند، من شهر را دوباره میسازم...     شیطون کوچولوی بانمک چهارده ماهگیت مبارک یه خبر خوب که توی این ماه برای ما افتاد این بود که شما دیگه (گلاب به روت) پی پیت رو میگی، اول رنگ و وارنگ میشی بعد میگی پـــــی پـــــــی.... منم زودی رفتم برات شورت آموزشی خریدم البته فلن که به کارم نیومده ولی در آینده ای نزدیک حتما ازش استفاده میکنم. پسرم اینماه یه سرماخوردگی کوچولو داشتی که خوشبختانه خفیف بود و مشکلی پیش نیومد. چند هفته ای میشه که خیلی بد خواب شدی و علتش دندونای آسیابت (کرسی) هستن که دارن در میان .  آرتین باهوشم مثله همیشه ما رو ب...
9 بهمن 1392

سیزده ماهگی آرتین کوچولو

  سلام عشق مامان   سیزده ماهگیت مبارک باشه آرتین نازم. یکسال و یکماهههههه شدی شیطونکم. خیلی برام زود بود بیام بنویسم یکسال و یکماه. وای که چقدر زود گذشت، دیگه بزرگ شدی و رفتی قاطیه مرغا   آرتینم به خاطر ماه محرم ما نتونستیم برات جشن درست و حسابی بگیریم ولی بجاش یه تولد کوچولوی خانوادگی برگزار کردیم تا اولین سال زمینی شدنت رو دور هم باشیم. ایشالله زنده باشی تا تولد سالهای دیگری از عمرت رو باشکوه تر جشن بگیریم. الهی قربونت برم که تو این ماه حسابی اذیت شدی. اونم به خاطر یه ویروسه لعنتی که امیدوارم دیگه هیچوقت سروکلش پیدا نشه. حدود دوهفته پیش بود که یه روز از خواب بیدار شدی احساس کردم بدنت داغتر ا...
9 دی 1392

پلک جهان می پرید، دلش گواهی می داد اتفاقی می افتد و ......

شاهزاده ی زیبای ما "" آرتین ""   ساله شد    یاد گرفتم بخندم و گریه كنم  سپس نشسته و بایستم  و حالا حتی می تونم راه برم اگه شما دست های كوچولوم رو بگیرید  هی دنیا من دارم یك ساله می شم       پارسال این موقع.... دیگه چیزی نمونده تا بیایی مثل دیوونه ها من بی قرارم تو میرسی, تو دستات پر عشقه دارم ثانیه ها رو میشمارم یه حسی تو وجودمه که میخوام به زیبایی تو خیره بمونم تو اغوشم بگیرمت عزیزم بگم عاشقتم با دل و جونم دوستت دارم دوستت دارم عزیزم  ببین دارم بهونه تورو میگیرم ب...
9 آذر 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مادرانه می باشد